سلام دوستان
عید سعید قربان رو به همه شما و همچنین شب یلدا که به بلند ترین شب معرفه تبریک می گم .
اما یه مسئله ای که چند روز فکر من رو مشغول کرده اینه ، چند روز پیش توی تلوزیون یک جانباز و ازاده صحبت می کرد و با اینکه بعد از 8 سال و اندی بعد از پیروزی انقلاب به ایران برگشته بود . ادامعه تحصیل می ده و کمتر از 10 سال دکترای ارتوپدی خودش رو می گیریه . واقعا این موضوع ادم رو به فکر وادار نمی کنه ؟ وقتی صحبت از جنگ و اسیر و شهید و ازاده می شه خیلی از ما ها می گیم که خوب اون موقعه اگه ما هم توی اون شرایط بودیم همین کار رو می کردیم یا اینکه می گیم (می خواست نره جنگ نکنه اسیر یا شهید نشه و...) و لی گاهی فکر های ما واقعا به انحراف کشیده می شن چرا این اتفاقات می افته؟
اگه کار اونها نبود من و شما نمی تونستیم اینجا باشیم ، معلوم نبود کجا بودیم چی کار می کردیم . ولی خوبه که گاهی اوقات ما به این چیز ها هم فکر کنیم . و همین طور چند تا شهید توی دانشگاه ما دفن کردن و اینجا وظیفه من و شما دانشجو چیه ؟ تا حالا فکر کردین ؟ پس فکر کنید منتظر نتیجه فکر ها تون هستم
عشق صبور و مهربان است ، عشق حسود و خود بین نیست ، مغرور هم نیست ، عشق تلخ رفتار و خود دوست نیست ،عشق جایی برای آزار باقی نمی گذارد ،عشق خطاها رو بایگانی نمی کند ، عشق از شر مسرور نیست . عشق با حقیقت دل شاد است . عشق هرگز از تلاش دست بر نمی دارد ، عشق ، ایمان ، امید و شکیبایی از کف نمی دهد ، عشق شکست نا پذیر است ، ازلی است ... .
ایمان هست ،
امید هست ،
عشق هست
اما والاترین همه عشق است
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون بر عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه تفسیر زبان روش گرا ست لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد قلم برخورد شکافت
عقل در شرحش چو خردرگل نخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت